وقتی با عفاف و حجابت در میان گرگان قدم بر میداری،فرشته ای

ساخت وبلاگ
دختر با ناز به خدا گفت:

چطور زیبا می آفرینی ام و انتظار داری خود را برای همگان جلوه گر نکنم؟

خدا گفت:زیبای من!تو را فقط برای خودم آفریدم

دخترک،پشت چشمی نازک کرد و گفت:خدا که بخل نمی ورزد،بگذار آزاد باشم

*خدا چادر را به دخترک هدیه داد*

دخترک با بغض گفت:با این؟اینطور که محدودترم. اصلا می خواهی زندانی ام کنی؟ یعنی اسیر این چادر مشکی شوم ؟؟؟؟

خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسیر نگاه های آلوده خواهی شد...

هر چیز قیمتی را که در دسترس همه نمی گذارند؛ تو جواهری!!!

دخترک با غم گفت:آخر...آخر،آنوقت دیگر کسی مرا دوست نخواهد داشت.نه نگاهی به سمت من خواهد آمد و نه کسی به من توجه میکند ...

خدا عاشقانه جواب داد:من خریدار توام! منم که زود راضی می شوم و نامم سریع الرضاست.

آدمیانند و هزاران نوع سلیقه!هرطور که بپوشی و بیارایی،باز هم از تو راضی نمی شوند!

اصلا مگر تو فقیر نگاه مردمی؟ آن نگاه ها مصدومت میکند

*دخترک آرزویش را به خدا گفته بود و می خواست چونان فرشته ای محبوب جلوه کند*

خدا با لطف جوابش را داد:دخترک قشنگ!

وقتی با عفاف و حجابت در میان گرگان قدم بر میداری،فرشته ای

دخترک،زبان دور دهان چرخانید و گفت: مگر خودت زیبایی را دوست نداری؟اینطور ساده که نمی شود! می خواهم جذاب تر شوم و خریدنی
«مدادشمعی سرخش را برداشت و دو لبه ی دهانش را قرمز کرد.

ماژیک مشکی به دست گرفت و دور چشم هایش کشید و بعد هم چون برف سپید جلوه می نمود.

آبشاری از گیسوانش را هدیه داد به نگاه ها،"مفت و رایگان"»

دخترک چون عروسکی در بازار دنیا،پشت ویترین خیابان خود، را به نمایش که نه،به فروش گذاشت.

برچسبی روی هر نگاه دخترک به چشم می خورد:"حراج شد".حراج شد

و هرکس رد میشد میگفت:آن چیز که حراج شود حتما ارزش و قیمتی ندارد و همگان ردشدند و هیچ کس نخریدش!

آوای هوس انگیز زنانه/ مجموعه پوستر(آداب حجاب)...
ما را در سایت آوای هوس انگیز زنانه/ مجموعه پوستر(آداب حجاب) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmohajabee بازدید : 57 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1402 ساعت: 19:56